مژده مژده یاران عید بی نظیر است روز خوردن می ، ازخم غدیراست
شد زخالق یکتا مرتضی علی مولا، چشم همه روشن ف چشم همه روشن
جبرئیل آمد در نزد پیمبر گفتا که علی را کن بر همه سرور
وارث نبی حیدر،شد به مسلمین رهبر چشم همه روشن چشم همه روشن
خاتم النبیین شد ، بر روی منبر با همه بگفتا ، حکم حی داور
شد معرف مولا، زامر خالق یکتا چشم همه روشن ، چشم همه روشن
بخن لک از خلق ، برروی سما شد چون رهبر اسلام ،حجت خدا شد
دوستان همه خرم ،دشمنان فرو در غم چشم همه روشن ، چشم همه روشن
(کربلایی ) امشب دروجد وسروراست چون نور یدالله ، روی دست نور است
شد علی ، ولی الله ،وارث رسول الله چشم همه روشن چشم همه روشن*
*-صص 66-67-شکوفه های غم از نادعلای کربلایی(مداح اهل بیت وپدر شهیدین کربلایی
موسسه مطبوعاتی خزر-تهران
یا بیا که بجان آمدم زتنهایی(خطاب به امام زمان عج...)
به آه وناله چو یعقوب برسر راهت نشسته ام که زمصرفراق باز آیی
ندای عشق من ورای بی تفاوت تو کشیده حا ل دلم رابه اوج شیدایی
جواب عشق مرا یک نظاره ات کافی است که کار من نکشد عاقبت برسوایی
صلاح دلبریت هرچه هست باشد ،لیک چه بهتراینکه به عشاق چهره بنمایی
برای لحظه ی چندی زعمر ،(سید ) را بخاکبوسی کویت اجازه فرمایی*
*-سراینده :حقشناس- به نقل از کتاب سرودهای امام مهدی-ص 25-انتشارات قلم -قم -گردآورنده:حسین حقجو
فلک تاکی سر کین باعزیزان خدا داری جفا تاچند با آل رسول دوسرا داری
زبستان رسالت سروها کز داس کین کندی چه کج بازی که با آزادگان مصطفی داری
فلک گلزار احمد را زراه کین خزان کردی نه شرم از مصفی داری، نه از حیدر حیا داری
زداس کینه برکندی شجرهای ولایت را سر کین ازچه با آل علی مرتضی داری
فلک گلهای زهرا را زراه کینه در دوران بصد محنت ،بصد زاری بخواری مبتلا داری
محمد آنکه زالقاب شریفش یک بودباقر گه از هشام ،گه زعبدالملکبروی جفا داری
شه بحرالعلومی را که پشت دین قوی از اوست به پشت زین زهر آلوده بهرش از چه جا داری
گهی زید ستمگر می کند دعوی ارث ازاو گهی خونین دلش ازکینه ی خصم دغا داری
زجور زیددون،وازکینه وبیداد ابراهیم بهار عمرشه را درکمین باد فنا داری
ززهرزین دوپایش گشت آزرده، زپا افتاد زبسترخفتنش نالان جمیع ماسوا داری
سه روزش جابه بستردادی وبگذشت ازدنیا ازین ماتم بگردن صادقش شال عزا داری
بکش آه از جگر (آذر)زجور چرخ بداختر بگوتاچند ای چرخ فلک جور وجفا داری*
*-جاج غلامرضاآذرحقیقی -مداح اهل بیت-مشهد -به نقل ازدیوان آذرجلد اول-صص92-93
چاپ سوم-سال 1348 شمسی-اداره ی فرهنگ وهنر خراسان بزرگ
دلبر گر بنوازی به نگاهی مارا خوشتراست گربدهی منصب شاهی مارا
به من بی سر وپاگوشه ی چشمی بنما که محال است جز این گوشه ، پناهی مارا
بردل تیره ام ای چشمه ی خورشید بتاب نبود بدتر ازاین روز سیاهی مارا
ازازل دردل ما تخم محبت کشتند نبود بهتر ازاین مهر گیاهی مارا
گرچه ازپیشگه خاطر عاطر دوریم هم مگر یاد کند لطف تو گاهی مارا
باغم عشق که کوهیست گران بر دل ما عجب است ار نخرد دوست به کاهی ما را
نه دل آشفته تر وشیفته تر ازدل ماست نه جز آن خاطر مجموع ، گواهی ما را
مفتقر ، راه به معموره ی حسن تو نبرد بده ای پیر خرابات تو راهی مارا*
*-به نقل از سرودهای امام مهدی عج.. انتشارات قلم-قم-ص 20-اثر طبع کمپانی
زجور معتصم ، جان شه ابرار می سوزد زسوززهر، حسم حجت دادار می سوزد
از آن ظلمی که بر شاه نهم بنمود ام الفضل دل زهرا وقلب احمد مختار می سوزد
بزد بر باغ توحیدی شرر از زهر، اهریمن وزآن نخل امامت بین که برگ وبار می سوزد
زسوززهربر خود چون گزیده مار غلطیدی کزآن حالت، روان حیدرکرار می سوزد
چنان برجسم وجان شه شرر افکند زهر کین کزآن محنت دوچشم ثابت وسیار میسوزد
زسوز تشنگی می سوخت تارفت از جهان آن شه بحال غم فزایش گنبد دوار می سوزد
بروی بام بودی خود سه روز،آن پیکر مسموم که قلب عالم وآدم از آن رفتار می سوزد
بجسم شه بفکندند مرغان سایه از شفقت دل مرغ هوا بر آن شه ابرار می سوزد
زبام افکند ، ام الفضل،بر روی زمین شه را دل(آهی)زکار آن سیه کردار می سوزد*
*-به نقل از دیوان آهی-جلد دوم-ص 213-انتشارات خزر -تهران -اثر طبع علی آهی1348شمسی